یا فاطمه الزهرا
مسافر خونین بال
گشته ام عازم دیدار پدر ای اسماء می رسدموسم هجران وسفرای اسماء
آب آور که کنم غسل برای پرواز این دم آخر عمرم بکنم راز و نیاز
می روم با قد خم گشته به یک مهمانی شاد هستم که شد م بهر علی قربانی
می روم باز به بستر که زنم بال و پری نکنم دیگر از این کوچه ماتم گذری
ساعتی بعد به بالین من خسته بیا در کنارم بنشین کن تو صدایم اسماء
گرجوابی نشنیدی به علی ده توخبر که دگرفاطمه اش رفته زاین جا به سفر
بعد چندی که بیامد به سوی بستر من او صدا زد که زجا خیز تو ای سرور من
لیک نشنیدجواب هرچه به من کردنظر بچه ها را بفرستاد بسوی حید ر
بچه ها سوی علی گریه کنان می رفتند جان به لب خون به جگر موی کنان می رفتند
گوییا عالم امکان به سرش ویران شد تا که آمدبه برم ارض سما گریان شد
تا بیفتاد به این صورت ما هم نظرش قامتش خم شد و بشکست ز داغم کمرش
اوصداکرد به پا خیززجا می کشیم بازکن چشم به رویم که من آخرعلی ام
بار دیگر بگشودم به رویش چشمانم اشک را پاک نمودم ز رخ جانانم
پر کشیدم ز جهان باز علی تنها شد هر شب او زائر قبر و حرم زهرا شد
تا سحر شمع مزارم دل سوزانش بود گریه بر تربت من دارو و درمانش بود
بعد من چاه بود همره و همراز علی خون دل گشت دگرهمدم ودمساز علی
منبع:
کتاب من همان فاطمه ام ( مولف: احمد صادقی علویجه شاعر: حجت الله قلی پور)